***1
رهبری
هدف رفتاری
رهبری در مدیریت
تعریف رهبری: رهبری مقوله ای فراتر از مدیریت است، همانگونه که در یک انقلاب یا کشور رهبر عامل وحدت، همسویی، جهش ونوآوری وهدایت کلی و ضامن تداوم بقاء و سلامتی یک نهضت است، در مدیریت نیز فراتر از امور جاریه مدیریت نوع ویژگی و خصوصیت در مدیر باید وجود داشته باشد که موجب وحدت و یکپارچگی کارکنان و هدایت کلی ایشان در جهت رشد و تعالی معنوی و اخلاقی آنها و بهره وری بیشتر سازمان گردد.
منظور از رهبری این است که فعالیت افراد برای رسیدن به هدف و مقصود هدایت شود. «هرگونه بحث درباره رهبریت اسلامی بایستی باعطف به رهنمودهای کلی ارائه شده در این زمینه توسط قرآن انجام پذیرد. این رهنمودها پیشنهاد قرآن در
***2
سمت و جهت است که جامعه انسانی باید در پیش گیرد تا بتواند به آن هدف نهایی که بخاطر آن خداوند جامعه بشری را خلقت نموده دست یابد.
از بررسی قرآن یک تصویر کلی درباره جامعه انسانی پدید می آید و این تصویر مستقیماً با مساله رهبریت در ارتباط است.
و ما آنها را ائمه (رهبران) قراردادیم تا مردم را با صبر و تحمل خود و اطمینان به وحی ما به امر ما هدایت نمایند. (آیه 24 سوره 32)
چیزیکه روش واصول کار را بعنوان یک گروه پشتیبانی می کند و آن اسلوب را بر گروه منطبق می کند و بعنوان همکاری و همیاری جلوه می نماید رهبری می نامیم بیشترین بار مسئولیت اداری بر دوش روسا است که هر کدام خود یک رهبر والگو بشمار می روند و با اخلاق حسنه انجام وظیفه می نمایند و اساس این اخلاق حسنه عقل و احساس خیر نسبت به دیگران داشته است مدیر کسی است که کار یک تیم و گروهی را هدایت می کند تا کار بعنوان یک فعل واحد از همه آنها سربزند و به نتیجه فعال و قابل قبول برسد این عمل از راه ارتباطات فعال با یکدیگر صورت می گیرد و نه از راه جاسوس بازی و اختلاف انگیزی بلکه راهی که افکار و احساسات آنها را مفتوح نگهدارد و به حقوقشان نیز احترام گذاشته شود»
***3
سمت و جهت است که جامعه انسانی باید در پیش گیرد تا بتواند به آن هدف نهایی که بخاطر آن خداوند جامعه بشری را خلقت نموده دست یابد.
از بررسی قرآن یک تصویر کلی درباره جامعه انسانی پدید می آید و این تصویر مستقیماً با مساله رهبریت در ارتباط است.
و ما آنها را ائمه (رهبران) قراردادیم تا مردم را با صبر و تحمل خود و اطمینان به وحی ما به امر ما هدایت نمایند. (آیه 24 سوره 32)
چیزیکه روش واصول کار را بعنوان یک گروه پشتیبانی می کند و آن اسلوب را بر گروه منطبق می کند و بعنوان همکاری و همیاری جلوه می نماید رهبری می نامیم بیشترین بار مسئولیت اداری بر دوش روسا است که هر کدام خود یک رهبر والگو بشمار می روند و با اخلاق حسنه انجام وظیفه می نمایند و اساس این اخلاق حسنه عقل و احساس خیر نسبت به دیگران داشته است مدیر کسی است که کار یک تیم و گروهی را هدایت می کند تا کار بعنوان یک فعل واحد از همه آنها سربزند و به نتیجه فعال و قابل قبول برسد این عمل از راه ارتباطات فعال با یکدیگر صورت می گیرد و نه از راه جاسوس بازی و اختلاف انگیزی بلکه راهی که افکار و احساسات آنها را مفتوح نگهدارد و به حقوقشان نیز احترام گذاشته شود»
***4
اندازه که یک رهبر الهی و عالم و صالح راه وصول انسان را به هدف نهایی آسان و سریع می کند تن دادن به رهبر ائمه کفر و ضلال او را به پرتگاه بدبختی و شقاوت می افکند. امام صادق علیه السلام می فرماید: «آلا تحمدون الله اذا کان یوم القیامه فرعا کل قومالی من یتولونه و دعانا الی رسول الله و فزعتم الینا فالی این ترون یذهب بکم الی الجنه و رب الکعبه قالها ثلاثها آیا شما حمد و سپاس خدا را بجای نمی آورید؟ هنگامیکه روز قیامت می شود خداوند هر گروهی را با کسی که ولایت او را پذیرفته می خواند، ما راه همراه پیامبر و شما را همراه ما فکر می کنید در این حال شما را به کجا می برند، به خداوند کعبه بسوی بهشت، امام علیه السلام سه بار این جمله را تکرار کردند.
پیچیدگی عمل مدیریت زمانی بر مدیر آشکار می شود که مدیر عملاً به وظیفه هدایت و رهبری می پردازددر این کار او در درجه اول با افراد انسانی سرو کار دارد خود نیز یکیک از آنهاست. برخورد افراد تحت تاثیر عوامل پیچیده روانی- اجتماعی است مدیر در تماس مستقیم با افراد و گروههاست، به زودی این نکته روشن می شود که افراد بعنوان عامل اصلی کار تنها دربند اهداف سازمانی نیستند بلکه خود نیز اهدافی دارند. برای راه بردن آنها در جهت هدف، تلاش هایی در جهت همسو کردن اهداف آنها با اهداف سازمان، تفهیم و تفاهم با آنها، ایجاد انگیزه در آنها و بالاخره در یک کلمه رهبری آنها ضرورت پیدا می کند.
***5
اهمیت نقش رهبری در هدایت انسانها آنقدر حائز اهمیت است که امام باقر(ع) می فرماید: هر کس دینداری خدای عز و جلرا کند بوسیله عبادتیکه خود را در آن بزحمت افکند ولی امام و پیشواییکه خدا معین کرده باشد زحمتش نپذیرفته و خود او گمراه و سرگردان است و خداوند اعمال او را مغبوض و دشمن دارد. حکایت او حکایت گوسفندی است که از چوپان و گله خود گم شده و تمام روز سرگردان می رود و بر می گردد. چون شب فرا رسد گله ای با شبان را بیند به آن سمت حرکت کند و به آن فریفتهشود و شب را در خوابگاه آن گله بسر ببرد، هنگامی که چوپان گله را حرکت دهد گوسفند گمشده گله و چوپان را ناشناس بیند باز متحیر و سرگردان در جستجوی شبان و گله خود باشد که گوسفندانی را با چوپانش بیند، بسوی آن رود و به آن فریفته گردد، شبان او را صدا زند که بیا و به گله خود پیوند که تو سرگردانی و از چوپان و گله خود گم گشته ای پس ترسان و سرگردان و گمراه حرکت کند و چوپانی که بچراگاه رهبری کند و یا بجایش برگرداند نباشد، در همین اثناء گرگ گمشدن او را غنیمت شمرده و او را بخورد.
بیان مطلب فوق از قول امام علیه السلام بخوبی روشن می سازد که کسیکه امامی عادل از طرف خدای عزوجل نداشته باشد گم گشته و گمراه است و اگر در این حال بمیرد در گمراهی مرده است.