بعضی وقت ها از خودم می پرسم :" مگه من چه گناهی کردم که خداوند چنین مشکلی سر راه من قرار داد؟
برای جواب این سوال یک مثال جالب می زنم:یک روز دختری که از درس جبر نمره نیاورده بود،قلبش شکسته بود و بهترین دوستش هم او را ترک کرده بود به مادرش گفت:" همش اتفاق های بد می افته!“
مادر که در حال کیک پختن بود از او پرسید که آیا کیک دوست دارد ؟
و دخترک جواب داد:" البته، من عاشق دستپخت شما هستم!“مادر مقداری روغن مخصوص شیرینی پزی به
او داد،
دخترک گفت:" اه ... ! حالم را به هم
می زنه!“مادر تخم مرغ خام به او پیشنهاد
کرد، دختر گفت:" از بوش متنفرم!"
این بار مادر رو به او کرده پرسید:" با کمی آرد چطوری؟”
و دختر پاسخ داد که از همه آن ها بدش می آد.مادر با چهره ای مهربان و متین رو به دخترش گفت:"بله، شاید همه این ها به تنهایی
به نظرت بد بیایند ولی وقتی که آن ها را به اندازه و شیوه مناسب با هم مخلوط
کنی،یک کیک خیلی خوشمزه خواهی داشت.“
خداوند نیز این چنین عمل می کند.