***2
•کسی که نمی تواند با( زبان) ، دلها را به هم نزدیک سازد ، بهتر آنکه (سکوت) کند.
•دو به هم زنی آسان است و دوگانگی را به (وحدت) رساندن ، دشوار!
•شگفتا ! کسانی تا لب به سخن می گشایند، بذر فتنه می پاشند و تخم عداوت می پراکنند.
•این چه زهری است که در بعضی زبانهاست؟!
•خوب حرف زدن و حرف خوب زدن هر دو هنر است،
•وقتی هر مهرتی با تمرین و ممارست پدید می آید، چرا ( حرف زدن) چنین نباشد؟
•سخن خوب و بجا و سازنده و الفت بخش ، گوهری کمیاب است و قیمتی.
***3
•تنها کسانی توان چنین گهرافشانی دارندکه غواص دریای سکوت و تامل و تدبر باشند، تا از آن گوهرهای سنجیده و مروارید سفته به دست آرند و عرضه بدارند.
•می گویی نه؟ بیاغ تمرین و امتحان کنیم.
•آن حکیم فرزانه به آن کودک دبستان عرفانی گفته بود: (تواگر یک هفته بتوانی سکوت کنی و زبان در کام کشی ، عارف می شوی!)
•و چه سخن بلندی!
•تحمیل سکوت ودرنگ و تامل، برای در حکم سختترین شکنجه هاست، ولی اگر قدر بداند، تربیت کننده ( تازیانه تادیب) است
***4
•سکوت، برای لال ها هنر نیست.
•آنکه زبان دارد و آن را در کنترل خویش گرفته است، هنرمند است.
•اینکه کجاباید سخن گفت و کجاباید سکوت کرد، گذراندن یک دوره می طلبد.
•اینکه چه کس بایدنطق کندو چه کس بایدگوش دهد، نیز درسی استکه بایدآموخت و به کاربست.
•حرف ، گاهی همچون غذا، ضرورت و نیاز ، لازم است،
•گاهی جون دوا، در حدضرورت ونیاز ، لازم است،
•گاهی چون زهر ، کشنده و چون شمشیر، برنده است.( زخم زبان) از همین قبیل است.
•یک کلام نورانی از حضرت امیر(ع):
•(نوجوانان رابه بحث و جدال ، فرمان دهید، میان سالان را به فکرو اندیشه وپیران را به سکوت و خاموشی.)
•و این سخن ، جای بسی تفسیر و توضیح دارد که دراین مختصر نمی گنجد.