***2
معماری
شیوه ی اصفهانی آخرین شیوه ی معماری ایران است.معماری بومی آذربایجان پدید آورنده ی سه شیوه ی معماری ایران ازجمله شیوه ی اصفهانی بود.
پس خواستگاه این شیوه شهر اصفهان نبوده ولی در آنجا رشد کرده و بهترین ساختمان های آن در این شهر ساخته شده اند.شیوه ی اصفهانی در برگیرنده ی شیوه هایی است که در نوشته های غربی به شیوه ی صفوی افشاری و قاجاری و زند نامیده شده اند.
این شیوه کمی پیش از روی کار آمدن صفویان از زمان قرقویونلو ها آغاز شده ودر پایان روزگار محمد شاه قاجار دوره ی نخست آن به پایان می رسد.
دوره ی دوم آن زمان انحطاط این شیوه است که در واقع از زمان افشاریان آغاز شد و در زمان زندیان دنبال شدولی انحطاط کامل از زمان محمد شاه آغاز شد و در دگرگونی های معماری تهران و شهرهای نزدیک به آن آشکار شد.
***3
از نشانه های آشکار این دوره و آثار شکوهمند آن که هنوز هم در سراسر ایران نمودار است این است که یکی شبکه ی راه های عمود بر هم بوده که از کوهستانها به داخل کویرها و نمکزار ها گسترش یافته بود.
و دوم ساختن رباطها و کاروانسراهای بزرگ و توقفگاه های آبرومند ، کافه ها و بستانهای زیبا و خوش منظره در فواصل راهها که در آنها همه گونه وسایل آسایش و رفاه مردم فراهم آمده بود.
ترکیب جدیت و سادگی موجب ایجاد اندیشه ای آنی می شود حال آنکه درک آرایش و اغلب نسبتهای دقیق مستلزم ملاحظات بیشتری است.
حجم و نمای اغلب بناها ساده است و دو روح آرامش و اطمینان را القا می کند.
هیجانی مهار شده و ناشی از محوطه های بزرگ دارای رنگ هایی غنی و آرایش تو در تو ترکیب شده است و این از ویژه گی های زیبایی شناسی ایرانی است.
***4
اصول معماری ایران شامل:
مردم واری ، پرهبز از بیهودگی ، نیارش ، خوبسندگی و درون گرایی می باشد.
***5
ویژه گی های این شیوه چنین بررسی می شود:
ساده شدن طرح ها که در بیشتر ساختمان ها ، فضاها یا چهارپهلو (مربع) هستند یا مستطیل و پلان مستطیل شکل و چند ضلعی ساده و همینطور پلان ایوانی . در شیوه ی آذری با به کارگیری یک هندسه ی قوی ، طرح های پیچیده ای ساخته شده اند اما در شیوه ی اصفهانی ، هندسه ی ساده و شکلها و خطهای شکسته بیشتر به کار رفته است.
در تهرنگ ساختمان ها نخیر و نهاز (پیش آمدگی و پس رفتگی) کمتر شد، ولی به بعد ساخته های گوشه های پخ در ساختمان رایچتر شد. همچنین پیمون بندی و بهره گیری از اندام ها و اندازه های یکسان در ساختمان دنبال شد.
سادگی طرح در بناها هم آشکار بود.
استفاده از مصالح مرغوب و با دوام در تزیینات بناها از کاشی خشتی ، هفت رنگ ، مقرنس کاری ، یزدی بندی کاربندی یا رسمی بندی استفاده شده است
***6
آرایه
در شیوه اصفهانی از همه آمودهای شیوه پیشین بهره گیری شد. البته بیشتر از کاشی خشتی هفت رنگ بجای کاشی تراش (معرق) بهره گیری شد. برای نمونه در مسجد امام اصفهان (شاه) سردر آن کاشی تراش است که شاهکار کاشیکاری است، ولی در نماهای درونی آن چون روند ساخت آن به درازا کشیده شده بود، کاشی هفت رنگ کار شده است.
برای بدست آوردن کاشی هفت رنگ (بر پایه یک نگاره اصلی) روی کاشی سفید لعاب دار را نقاشی می کردند و رنگ می زدند و سپس در کوره می پختند. آنکاه کاشی پخته شده را به ترتیب نخست، روی کار میچیدند تا نگاره اصلی بدست آید. چون گمان میرفت کاشیها خوب از کار درنیایند، دو دسته کاشی میپختند.
***7
در این شیوه افزون بر کاشی تراش، از آجر و چوب هم به گونه خمیده بریده شده بهره میبردند که به آن قواره بری میگفتند. نمونه آن در خانه جلفا (دانشکده فارابی) که پردوهای آسمانه آن همانند پولک ماهی بریده شده است، یا در زمان ناصرالدین شاه در بالای درگاهها، نیم دایره را با ابزار قوارهبری میکردند.
برای ساخت کاشی تراش و گرهسازی آجری تا زمان زندیان از ملات پایدار گیر چارو بهرهگیری میشد. با تاسف از زمان قاجاریان، ملات گچ بکار رفت که چون سست بود، تکههای کاشی یا آجر از کار زود کنده میشد.
رنگ کاشی را از لاجورد میگرفتند که دارای رنگهای خانواده آبی بود، یعنی لاجوردی، سرمهای، ماستی و آسمانی.
رنگ زرد و قهوهای و خانواده آن چون رنگ حنایی را از روی سوخته میگرفتند. هنگامی که این کار کنار گذاشته شد، رنگ زرد زشتی را کار میکردند که در ساختمانهای قاجاری مانند کاخ گلستان و دیگر ساختمانها یافت میشود و دیگر آن زرد لیمویی زمان صفویان از میان رفت.