***3
مقدمه:
ارتباط نزدیکی بین تجربه و دانایی وجود دارد. تجربه را می توان به عنوان پالایشگر دانایی در نظر گرفت. نه تنها انواع خاصی از دانایی می تواند. به تجربه تبدیل شوند،بلکه تجربه می تواند معیاری برای تبدیل داده ها به دانایی محسوب شود.
***4
چکیده:
تجربه مدیریتی:
مفهوم تجربه:دانش عملی
یعنی »» تصمیم،چالش،فرصت یا خواه به عنوان عامل وخواه به عنوان ناضر
شامل:
1 – تجارب مدیریتی: در واقع وصفی از یک موقعیت مدیریتی است. که شامل هدف،شکل،منابع اطلاتی است
2- تجربه از نظر منشاء کسب آگاهی
لف: تجربه خارجی(حسی)
ب: تجربه درونی
***5
تجربه مدیریتی:
هر کدام از ما بارها و بارها این جمله را شنیدهایم که «تجربه، بزرگترین معلم زندگی انسانهاست»؛ اما به راستی هر یک از ما چه قدر زمان در اختیار داریم تا بتوانیم هر چیزی را تجربه کنیم، این در حالیست که بسیاری افراد همان راهی را که ما مدنظر داریم طی کنیم را پشت سر گذاشتهاند و با کسب تجربه از مسیر طی شده آنان، حداقل میتوانیم ابعاد نوتری از همان مسیر را بگشاییم.
***6
مفهموم تجربه:
1-تجربه مدیریتی توصیفی است از یک موقعیت واقعی شامل یک تصمیم، چالش، فرصت، مساله و یا یک موضوع خاص که فرد یا افرادی در یک سازمان با آنها مواجه هستند
2-. تجربه واقعی ای است که شخصی از سر میگذراند (خواه به عنوان عامل و خواه به عنوان ناظر) و نسبت به آن آگاه و مطلع است.(1)
3- «نورمن، ال.گیسلر» تجربه را چنین تعریف کرده است: از تجربه وقوف یا آگاهی را میفهمیم که افراد واجد هستند، تجربه آگاهی از یک موضوع است ولی ضرورتاً یک آگاهی فطری صرف نیست.(2)