***3
" مقدمه "
" چون سرو کارت با کودک فتاد پس زبان کودکی باید گشاد “
چون آخرین یافته های تکنوژی تعلیم و تربیت گواه این مطلب است که یادگیری عمیق و پایدارزمانی اتفاق می افتد که ضمن ایجاد انگیزش لازم در دانش آموزان برای دریافت مفهوم آموزشی مورد نظر، محوریت کار باید مبتنی بر روشهای فعال و دانش آموز محور باشد، بجاست که معلم هنگام استفاده از هر کدام از روشهای سه گانه فرایند یاددهی و یادگیری را در گروههای دانش آموزی هنرمندانه مدیریت کند و این دانش آموزان باشند که با مشورت و هدایت آموزگار خود انجام دهنده ی فعالیتهای آموزشی باشند و معلم باید جدا از متکلم وحده بودن و انتقال اطلاعات با روش سخنرانی براساس بافت جدید و رویکرد نوین تولید بسته های آموزشی و کتابهای درسی موقعیت یادگیری را طوری ترسیم کند که براساس فطرت کودکان و نزدیک به وضعیت طبیعی یادگیری باشد تا در حقیقت تولید علم و اندیشه هرچند به صورت ساده و ابتدایی در باوربچه ها نهادینه شود و آنها یاد بگیرند که درآینده برای رفع نیازهای نو در دنیایی که به شدت در حال تغییراست بیاموزند که چگونه یاد بگیرند. بعبارتی ساده تر دانش آموزان در روشهای همیار جدید فعال هستند نه منفعل و معلم فقط برنامه ریز، جهت دهنده و مدیر یادگیری است. چنین تعریفی از معلم امروزی با معلم سنتی تفاوتی فاحش دارد.
" میان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمان است "
***5
" مشخصات کلی “
نام درس : فارسی ( بخوانیم و بنویسیم )
عنوان درس : آموزش الفبای فارسی
موضوع درس : آموزش شکل و صدای " ف ف"
مجری طرح : حسن جباری صفی آباد
تاریخ اجرا : 10/12/84
مدت اجرا : 45 دقیقه
نام آموزشگاه : علی اکبر امین
مقطع دوره : ابتدایی
پایه تدریس : اول
تعداد دانش آموزان : 16 نفر
***6
" مبانی نظری و عملی“
اگر چه هر کدام از مکاتب روانشناسی روش های متعددی را برای اداره و تدریس در کلاس ارائه داده اند و هر کدام از این روشها هم دارای محاسن و معایبی است که باید به آنها توجه داشت ولی باید این نکته را در نظر داشت که همه ی روشها بعنوان یک وسیله هستند و این ما هستیم که باید درصورت ملاحظه ی شیوه ی بهتر خود را در قالب خاصی قرار ندهیم . برای تائید این گفته باید به این گفته از علمای تعلیم و تربیت توجه کنیم که " آنچه از تعلیم و تربیت جدید به صورت یک واقعیت قابل قبول درآمده می تواند وحشتناک باشد، زیرا برنامه های سیستماتیک و تکرارگونه ما را به زنجیرکشیده و مانع رشد و تکامل وخلاقیت ما شده است. به عبارتی هرکس فردای خود را در قالبی از پیش تعیین شده می بیند که دنیای وسیع انسانی را در قالبی تنگ و تاریک به زنجیر کشیده است." بنابراین ما نباید خود را در قالب خاصی قرار دهیم و سعی کنیم که روشی را انتخاب کنیم که به روز و دارای ایده ی جدیدی باشد و بنده سعی نمودم که در طرح خود تلفیقی از مکتب شناخت گرایی و مکتب رفتار گرایی را مورد استفاده قرار دهم.