Dear son...
پسر عزیزم:
روزی که تو مرا در دوران پیری ببینی، سعی کن صبور باشی و مرا درک کنی ....
The day that you see me old and I am already not, have patience and try to understand me …اگر من در هنگام خوردن غذا خود را کثیف می کنم، اگر نمیتوانم خودم لباسهایم را بپوشم، صبور باش.
و زمانی را به خاطر بیاور که من ساعتها از عمر خود را صرف آموزش همین موارد به تو کردم.
If I get dirty when eating… if I can not dress… have patience. Remember the hours I spent teaching it to you.If, when I speak to you, I repeat the same things thousand and one times… do not interrupt me… listen to me.
اگر در هنگام صحبت با تو، مطلبی را هزار بار تکرار می کنم، حرفم را قطع نکن و به من گوش بده.
هنگامی که تو خردسال بودی، من یک داستان را هزار بار برای تو می خواندم تا تو به خواب بری.
When you were small, I had to read to you thousand and one times the same story until you get to sleep…