***2
مقدمه:
باغ ایرانی نتیجه تلاش انسانی در ایجاد محیطی مساعد با عناصر طبیعی در گستره طبیعت
است.
عناصر طبیعی بر اساس داده ها و شاخص های بی شمار ذاتی و پنهان خود به وجود می
آید.
مشارکت عناصر در ترکیب و ایجاد محیط مساعد، هر چند مشروط عوامل مشخص به خود می
باشد، در کل اتفاقی است؛ یعنی، رویدادی است بدون قصد انسانی که بدون نظم معینی رخ
کرده است.
تکرار اتفاق ها طبیعت را شکل می دهد، اما انسان، در شکل دادن به محیط
مساعد جای اتفاق را به "خواست" تبدیل می کند. "خواست" پدیده ای است تاریخی، بنابر
این، متغیر و هدفمند است. "خواست" به مثابه اداره آگاه با هدف دگرگون کردن محیط
نامساعد در ایجاد باغ متکی به قدرت و تصمیم، مهارت، دانش و پاکی روان سازندگان اش،
به طور هدفمند، تابع وضعیت طبیعی، عمل می کند.
باغ ایرانی به مثابه باز تولید طبیعت نیست، لکن عوامل قاطع واقعیت های ناپیدای طبیعت را
به کار می گیرد. و نظم لازم را در طبیعت بدون نظم به وجود می آورد.
***3
تاریخچه باغ ایرانی:
روایت است:
کوروش اولین کسی بود که:
درختکاری ردیفی نظم (بسان نظم نظامی) را دستور داد.
به دست خود، زیباترین درخت را مدالهای جواهرنشان بخشید.
جایزه کشاورزی داد.
جشن درختکاری معمول داشت.
کشاورزی و باغسازی در کیش و آئین ایران قدیم با قرب و منزلتی روشن و مؤکد توصیه شده است. نقش درختان بر دیوارههای پلکانهای تخت جمشید حاکی از اهمیت باغ در چشم و دل ایرانی است. ایرانیان گل را درمرگ و زندگی محترم میداشتند . گلدن کشف شده از گوری در شهر سوخته سیستان شاهد این معنا است.
باغهای ایرانی در شمار قدیمیترین و بهترین باغهای جهان است.
در «تورات» از باغهای ایرانی، سخن بسیار رفته است.
بقایای میانسراها در معماریهای شیوههای پارسی و پارتی خبر از باغ میدهند.
از باغ پاسارگاد چیزی نمانده؛ از دوره ساسانی هم. آثار باغبندی کاخ سروستان هم از بین رفته.
در عکس هوائی بیستون، ته رنگ «چهارباغ» مشاهده میشود.
***4
تاریخچه باغ ایرانی:
در قسمتهائی از تخت جمشید آثار طریقه آبیاری هنوز باقی است؛ و پارادیسی که مدتها انباشته از خاک است.
باغهای خشایارشا شهره بودند. او معمار، شهرپرداز، و باغساز چیرهدستی بود. هم او در کتیبهاش خبر میدهد که: «سازندگیها و آبادانیهای زمان پدرم را هم من کردهام. و این فرنر ها را هم من کردهام » فرنرها تا هجوم اسکندر باقی بودند. همچنانکه باغهای معلق بابل، که بختالنصر برای همسر ایرانیش ساخته بود.
***5
واژه یابی پردیس و باغ :
علامه علی اکبر دهخدا درباره معنی واژه پردیس می نویسد : «پردیس لغتی است مأخوذ از زبان مادی ( پارادئزا) به معنی باغ و بستان و از همین لغت است پالیزفارسی و فردوس عربی. این واژه که در اوستا دو بار به کار برده شده از دو جزء ترکیب یافته، یکی PAIRI به معنی پیرامون و دیگری DAEZA به معنی انباشتن و دیوار کشیدن بوده است که بر روی هم به معنای ردختکاری و گلکاری پیرامون ساختمان می باشد .»
واژه پردیس در یونانی به PARADEISOS و در انگلیسی به PARADAISE تبدیل شد.
مرحوم پیرنیا بر این نظر است که ایرانیان قدیم باغچه هایی را که در اطراف بنا می ساختند په اره دئسه می نامیدند که به معنای پیرامون دژ بوده است.
نام دیگر این فضای سرسبز باغ است. باغ هم واژه ای فارسی است که در پهلوی سغدی نیز به همین شکل BAGH به کار برده می شود.
***6
فرهنگ در باغ ایرانی
باغ ایرانی آنگونه که از ایده و تعریف آن بر میآید، گذشته از فضایی عملکردی که مردمان در آن دمی بیاسایند و تفرج کنند، خود مفهومی نقش بسته بر سرزمین و برعملکردی آمده از فرهنگ و شکل گرفته در آداب و رسوم مردمان است .
اگر معماری ایرانی عصاره و تبلور اندیشه ایرانی در مواجهه با فضای زیست انسانی است و اگر شهرهای تاریخی ما همواره رنگ خاک و طعم آب جاری در سرزمینمان را با خود دارند، دور از ذهن نیست اگر تصور کنیم که باغهایمان نیز گذشته از اندیشه های شکلگیریشان، دورنمایی از آرمانهای انسان ایرانیاند؛ چه به آنگاه که با حفظ تقدیس، آب را چنان در باغ میگرداندند تا باغشان نیز نماد فکر و اندیشه و عناصر هستی بخششان گردد و چه به زمانی که بیش از همیشه باغ را تمثیلی از بهشت برین می دانستند و تمنای جاودانگی را در باغ تجربه میکردند.
***7
فرهنگ در باغ ایرانی
این صنع برآمده از فرهنگ، چون هر پدیده دیگری که در چهارچوبهای فرهنگی شکل میگیرد، جلوه های خود را در وجوه گوناگون فرهنگ و هنر سرزمینش بر جای میگذارد. این تأثیرات در حوزه فرهنگی، بیش از هر چیز در ادبیات و شعر پارسی، معماری و هنرهای ایرانی بچشم می خورد. از اینروست که باغ در شعر فارسی از دیر باز، اهمیت و جایگاه خاص خود را داشته است، چه در اشعار فردوسی، منوچهری و نظامی که بیشتر اشعاری توصیفی و تصویری هستند و بالطبع اطلاعات روشنتر را در ارتباط با شکل و نوع باغ بدست میدهند و چه در اشعار متاخرتر همچون اشعار حافظ و سعدی که کاربرد استعاری از باغ بیشتر به چشم می خورد، که این موضوع البته خود گستره توجه به باغ را نیز مینمایاند.
اگر بخواهیم جلوه های باغ را در دیگر وجوه فرهنگ و هنر ایرانی نظاره کنیم و اگر تأثیر عمیق باغ را در مهمترین هنرها همچون مینیاتور دنبال نماییم که چگونه باغ در فضا سازی این نقاشیها تاثیر عمیق خود را برجای گذاشته و چگونه نقاشان ایرانی فضای آرمانیشان را از باغ انتزاع کرده اند، باید به این نکته توجه کنیم که باغ نه صرفاً به اعتبار یک فضای معمارانه که به اعتبار پشتوانه پرمعنا و مفهوم خود تاثیر گذار بوده.