***3
فصل اول
بحثی در زمینه شناخت:
فلاسفه و دانشمندان برای آگاهی از حقایق و واقعیت های جهان هستی و کشف حقیقت پدیده ها به منابع مختلفی متوسل شده اند
***4
عده ای عقل را به وسیله استدلال و برهان، عده ای تجربه را به وسیله حواس، عده ای قلب و دل را به وسیله تزکیه آن، عده ای وحی رااز طریق کتب آسمانی وعده ای هم همه این ها را منبع شناخت دانسته اند
***5
تا قبل از رنسانس عقل گرایی سنتی عمدتا بر پایه روش ارسطویی به عنوان مبنای شناخت تلقی می شد
***6
در تفکر عقل گرایان روش قیاسی مبنای کار است، بدین معنی که با استدلال و روش منطقی و تحلیل عقلانی فرد می تواند حقایق را کشف نماید.
***7
در تفکر تجربی روش استقرایی مبنی کار است، بدین معنی که با مشاهده و آزمایش و شناخت ماهیت پدیده ها می توان با شناخت جزیی ها و ارتباط آن ها با یکدیگر به کلی پی برد و قوانین و نظامات کلی را نتیجه گیری کرد
***8
عقل به عنوان ابزار شناخت دیدگاه عقل گرا و حس به عنوان ابزار شناخت دیدگاه تجربه گرا تا چه اندازه قادر به کشف حقیقت اشیا و پدیده هاست و تا چه اندازه خطا و اشتباه در آن راه ندارد.
***9
علم به طور کلی به دو قسم تقسیم می شود: علم حضوری و علم حصولی
علم حضوری یعنی اینکه واقعیت معلوم، پیش انسان حاضر باشد و واسطه و صورتی در کار نباشد؛ مانند علم به خود یا علم به ترس خود به عنوان یک مفهوم کلی.
***10
علم حصولی یعنی علمی که بر اساس مفهوم و واقعیت خارجی و با واسطه برای انسان حاصل می گردد؛
مانند علم به اشیا خارج
علم حصولی خود به دو قسم تصور و تصدیق تقسیم می شود.
***11
nدید گاه های شناختی
•دید گاه تجربه گرایی و پوزیتیویسم؛
• دید گاه عقل گرایی؛
• دیدگاه استنباطی؛
• دیدگاه ساختاری؛
• دیدگاه هرمنوتیک؛
***12
دیدگاه تجربه گرایی:
این دیدگاه فلسفی در مقابل عقل گرایی سنتی و ارسطویی شکل گرفت و سابقه آن به دوره رنسانس علمی باز می گردد. بانی این طرز فکر را فرانسیس بیکن
( 1561-1626م) می دانند.
***13
از آن جا که بعدا انتقاداتی بر این مکتب فلسفی وارد گردید، افرادی نظیر راسل، ماخ و ویتگنشتاین،«دایره وین» یا حلقه وین را تشکیل دادند.
این دیدگاه با بکار گرفتن منطق نوین در جهت تحلیلی- منطقی تغییر مسیر داد. این مکتب فلسفی وسیله شناخت را حواس آدمی می داند